Thursday, January 20, 2011

آذربایجان غربی - روزنامه فریاد نخستین روزنامه منتشر شده در شهر اورمیه

روزنامه فریاد نخستین روزنامه منتشر شده در شهر اورمیه
شهر اورمیه از جمله شهرهائی بود که به پیروی از تبریز دژآزادی در نهضت مشروطیت قدم جلو گذارده و مردانه در این جنبش مردمی شرکت کرد. در شهر اورمیه مردان و زنان از جان گذشته ای بپا خاستند و با مبارزه بی امان خود بر علیه نابرابری های اجتماعی و حکومت ستم شاهی صفحه های تاریخی این دیار را با خون خود نوشتند. احمد کسروی می نویسد:
یکی از شهرهای آزربایجان که از سال 1285 شمسی(سال نخست جنبش آزادی) جوش و تکان در آنجا پیدا شد شهر اورمیه بود که به پیروی  از تبریز مجاهدان جانباز در آنجا پدید آمدند و روزنامه ها برپا گردید ...
پس از تبریز، خوی شهر اورمیه سومین شهر آزربایجان بود که کانون جنبش به شمار می رفت(1) مردم غیور شهر اورمیه تنها با برداشتن سلاح بر علیه استبداد و استعمار نمی جنگیدند بلکه از راه قلم نیز در این پیکار میرزمیدند.
بعدز از صدور فرمان مشروطیت نخستین نشریه ای که در شهر اورمیه منتشر شد روزنامه فریاد بود که در واقع اولین جریده تاریخ مطبوعات شهر اورمیه محسوب می گردد. گرچه سالهای پیش از انتشار فریاد یک مجله دینیاز سوی مبشرین آمریکایی بنام (زاربری دی باهر) به زبان کلدان که معنی آن (طلوع روشنایی) می باشد در سال 1276 هجری قمری برابر با سال 1851 میلادی برای کلدانی های و ارامنه ساکن آزربایجان ماهانه یک شماره با چاپ سربی انتشار یافته(2) ولی چون به زبان کلدانی بوده و قابل فهم برای خلق ترک آزربایجانی نبوده است لذا روزنامه "فریاد دراکه" بخشی از آن به زبان فارسی و قسمتی دیگر به زبان ترک آزربایجانی نشر می شد(3) می توان اولین جریده تاریخ مطبوعات شهر اورمیه دانست.  
شادروان صدر هاشمی این روزنامه را چنین معرفی می کند:
"شماهر اول روزنامه فریاد روز چهارشنبه 21 محرم الحرام 1325 قمری برابر با 21 فوریه 1907 میلادی در 4 صفحه به قطع متوسط وزیری در چاپخانه سربی(شهر اورمیه چاپخانه آمریکائیه) چاپ و توزیع شده و مدیر روزنامه میرزا حبیب الله اورمیه و منشی اداره میرزا محمود غنی زاده دیلمقانی و ناظم اداره میرزا عبدالعلی حریری دیلمقانی معرفی شده است" 
طرز انتشار روزنامه هفتگی بوده و روزهای شنبه چاپ و یکشنبه ها توزیع می شده، عنوان مراسلات، اورمیه، سرای حاج ابراهیم، اداره فریاد ، بدل اشتراء (اینطور نوشته است) ...
در هر شماره این شعر در زیر اسم روزنامه چاپ شده است:
"قدصرفت العمرفی قیل وقال یا حبیبی قم فقد ضال المجال"
مقاله افتتاحی روزنامه که در ان شرح پیدایش روزنامه ذکر کرده بدین قرار است: نیایش-فریاد. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهو قولی. پاک یزدانا بخشنده مهربانا مدد، مدد که جمله جهان را توئی مدد فرمای کمترین بنده را بی استعانت قدرت بالغه ات در این فضای بی انتها چه یارای دم زدن است و ناتوان پرستنده را بی راهنمائی توفیقت در اولین دشت پهناور کجا قدرت قدم زدن.
یا رب ، یا رب مدد که پیروان رفتند و همه در منزل مقصود آرمیدند و به اقصی المرام رسیدند لیک ما را غول فطرتان این دشت و ابلیس منشان این صحرا از راه برند عنان اختیار و وقت و اقتدار مادی و معنوی ما را از کف ربوده دیرزمانی به کوه و دره و دشت سرسری و آواره هر طرف دوانیدند. یا رب، یا رب هنگام سپیده دم است و فضا اندک تاریک و این راه که پیش پایمان است پر باریک و یک و ماه هم که به دمیدن صور و غریدن شیپور سراز خواب برداشته ایم هنوز سراسیمه و مخمور با همان پریشانی صبوحی ره می سپاریم...
پس از این مقدمه مسلک را تعریف کرده و مسلک چیست و چه فایده ای دارد و این که در اروپا فرقه های مختلف یافت میشوند که هر کدام دارای مسلکی می باشند سپس می نویسد پس اتخاذ مسلک در سابق میان ما نبوده و یا از بین رفته و از اورپا به ترکها سرایت کرده و از آنجا به مطبوعات ایران ولی فعلاً جریده ایرانی مسلکی جز طرفدار ترقی ملت و استقلال دولت بطور مشروطیت مسلک دیگری ندارد و ما هم نه سوسیالیست و نه آنارشیست هستیم بلکه طالبان سعادت و ترقی مردمان ایرانیم، پوشیده چه داریم همینیم که هستمی، در پایان سرمقاله از محقر بودن نامه پوزش طلبیده است.
مقاله افتتاحی روزنامه تمام صفحه اول و دوم و نصف ستونهای صفحه سوم را فرا گرفته و به امضای (م.ع) است. فریاد اولین روزنامه ای است که در شهر اورمیه انتشار یافته و لذا در شماره دوم زیر عنوان عنوان چنین می نویسد:
چون وقت توزیع شماره اول فریاد پاره ای از آقایان شهر اورمیه در گرفتن آن اظهار اکرا فرموده و بعضی را هم چون تا حا روزنامه ندیه اند حیرت دست داده و ترسیده عقب کشیده بودند. بنابراین ناچاریم این سطور را بنویسیم شماره اول فریاد را از آنجایی که اول انتشار و در اورمیه همچو نوبری بود لهذا در شهر به هر یک از محتمرنی و آقایان یک شماره به رسم اهداء و اتحاف تقدیم شده است و پس از ارسال شماره دوم اگر مایل به اشتراک نیستند قیمت این دو شماره را ارسال داشته و به آقای میرزا عبدالعلی دیلمقانی ناظم اداره اطلاع دهند که فرستاده نشود.
مندرجات روزنامه فریاد پس از درج سرمقاله عبارتند از: مقاله های گوناگون از قبیل مقالسه حسب حال که با این عنوان شروع میشود رفتند حاجیان و رسیدند بر حجاز ما در نخست مرحله مشغول خواب ناز و یا مقاله بانک ملی ی اسرمایه سعادت ایرانیان. سرمقاله شماره دوم فریاد زیر عنوان (احتیاجات اورمیه بسیار است).
دیری است اورمیه دل شاد نداشت
وز قید الم خاطر آزاد نداشت
بسیار مرضهای نهان داشت ولی
بیچاره زبان نداشت فریاد نداشت
نوشته شده است. علاوه بر مقاله های یاد شده اخبار محلی اورمیه و سلماس و انجمن ولایتی مندرجات فریاد را تشکیل می دهد. شماره  دوم فریاد در تاریخ غره صفر 1325 قمری منتشر شده است.
مرحوم تربیت در کتاب دانشمندان آزربایحان (صفحه 412) پس از آن که می نویسد روزنامه هفتگی فریاد منتشر در شهر اورمیه با چاپ سربی به مدیریت حبیب الله آقازاده در سال 1325، اضافه می کند که از روزنامه فریاد 23 شماره منتشر شده است.
الف) ک ... نیز در کتاب تاریخ مشروطیت ایران (ص 373) راجع به این روزنامه می نویسد: یک روزنامه آبرومند بنام فریاد در هما نزمان در شهر اورمیه نوشت هیم شد که دارنده آن میرزا حبیب الله آقازاده و نویسنده اش میرزا محمود غنی زاده بودند حبیب الله آقازاده روزنامه های فروردین و شاهین را نیز منتشر کرده است(4)   
بعد از قرنهای سکوت و خفقان انتشار روزنامه فریاد برای آگاه کردن مردم گام موثری بود که توسط چند تن از روشنفکران این شهر برداشته شد تولد این نشریه تحول ژرفی در جامعه آن روز شهر اورمیه به شمار می آمد ک هبه منزله نوری به جنگ تاریکی ها آمده بود. طبقات مختلف مردم با موضعهای گوناگون با این جریده برخورد کردند. اشخاصی که دگرگونی و پیشرفت جامعه را طالب بوند از تاسیس این روزنامه خوشحال شده و به یاریش شتافتند ولی افرادی که احساس می کردند انتشار مطبوعات سبب بیداری مردم خواهد شد از این تحول اجتماعی ناراحت و خشمگین بودند. آنان که یک عمر نسل بعد نسل نان ناآگاهی مردم را می خوردند و با انتشار جراید منافع نامشروع خود را در خظر می دیدند در برابر آن موضع خصمانه گرفتند و با تمام نیرو برای از بین بردن آن بسیج شدند. دکتر مهدی ملک زاد در جلد سوم تاریخ انقلاب مشروطیت ایران خود در این باره می نویسد:
"بعد از آن که بساط مشروطیت در شهر اورمیه که بعد از تبریز مهمترین شهر آزربایجان است گسترده شد و انجمن ولایتی تاسیس گردید، روزنامه ای به نام فریاد منتشر شد. پس از چند جمعی از اعیان شهر به انجمن ولایتی رفته و توقیف روزنامه یاد شده را از انجمن تقاضا کردند و ادله وعللی که برای توقیف روزنامه ذکر کرده اند از این قرار است:"
اول – روزنامه با اصول شریعت تطبیق نمی کند
دوم – روزنامه اسامی اشخاصی را که مرتکب کارهای زشت می وند، نمی برد
سوم – نیک و بد یکه در شهر یم شود، روزنامه می نویسد و در تمام بلاد منتشر می ود و آبروی ما را می برد.
چهارم – کارهایی که در شهر ما م شود مربوط به خود ماست و به دیگران ربطی ندارد که بدانند در شهر ما چه وقایعی اتفاق می افتد.
در مقابله ادله بالا انجمن تسلیم می شود و حکم توقیف روزنامه را صادر می کنند.
مخالفین مشروطیت در تهران به ویژه کسانی که می خواستند آزادی جراید را مخالف با شرع مبین معرفی کنند، را انجمن ولایتی اورمیه را تحسین نموده بنا یحمله را به جراید محلی گذاردند و آنها را ناشر کفر و زندقه خواندند سید اکبر شاه معروف روی منبر گفت که اگر از این اوراق کفرآمیز جلوگیری نشود، دین از دست خواهد رفت(5)
در پایان لازم است که مدیران این روزنامه را هم بشناسیم:
 "میرزا حبیب الله آقازاده پسر میرزا آقا بیگ ایمانلو افشار، از ارباب قلم و سیاست بود که در سال 1310 هجری قمری در شهر اورمیه زاده شده پس از کسب علوم متداول عصر خود به نهضت مشروطه خواهان پیوست و در سال 1328 قمری با کمک عده ا مثل میرزا محمود غنی زاده – محمود اشرف زاده(تبریزی) – ضادق الملک و موید زاده هیئتی به نام نشر معارف تشکیل دادند.در همین اوان بود که مدیریت داخلی روزنامه فریاد را که پس از ان به فروردین تغیر نام داد به عهده گرفت. پس از ورود نیروهای روسیه تزاری به شهر اورمیه، آقازاده به کنسولگری عثمانی پناه برد و پس از مدتی با کمک حاکم وقت به تهران عزیمت کرده و در آنجا خدمات مطبوعاتی و ملی خود را ادامه داد. وی در سال 1336 قمری با کمک دمکراتهای تبریز که عضو کمیته مرکزی آن بود با 500 نفر فدائی به بندر شرفخانه حمله برد و این بندر را از بقیه السیف نیروهای تزاری پس گرفت و انبارهای آذوقه و مهمات آنجا را به تبریز فرستاد. آقازاده در سال 1304 شمس از سوی اهالی تبریز نماینده مجلس موسسان شد و روزنامه شاهین را در این موقع در تبریز منتشر کد. آقازاده در سال 1339 شمسی در تبریز در گذشت"(6)     
منبع نوشته: مجله ماهانه فرهنگی وارلیق ترکی - فارس (سال پنجم-شماره 3-4) به قلم زنده یاد صمد سردارنیا  
منابع:      
1- احمد کسروی – تاریخ هجد ساله آذربایجان – ص 423
2- حسین امید – تاریخ فرهنگ آذربایجان(ج2) ص 16 -15
3- ادوارد بروان – تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران (ج3) ص 23
4- محمد رضا هاشمی – تاریخ جراید و مجلات ایران-(ج4) ص 80-79
5- دکتر مهدی ملک زاده – تارخ انقلب مشروطیت – (ج3)ص 63
6- علی دهقان – سرزمین زردشت(رضائیه)- انتشارات ابن سینا 1384- ص 2-241

Sunday, January 16, 2011

مشاهیر آزربایجان - میرزه جبار عسگرزاده یا باغچه بان

ایران دا بیرینجی اوشاقلار باغچاسی و بیرینجی کارلار و لاللار مکتبلرینین قوروچوسو،ایلک اوشاق کتابلاری مولف،ناشر و رساملاریندان بیری اولان میرزه جبار عسگرزاده(باغچه بان) شمسی 1264 نجو ایلده ایرواندا آنادان اولدو.ایروان شهرینین مسجد لرینده تحصیله باشلادی .15 یاشیندا یوخسوللوق اوزوندن تحصیلی بوراخماغا مجبور قالیب،آتاسینین مسلکی اولان قنادلیق و معمارلیغا مشغول اولدو.
1284 نجو ایلده مذهبی چاتیشمالار اوزوندن دوستاغا(زندان)آلیندی.حبسده"ملانهیب" و "ملا باشی"هفته لیک درگیلرینی یایدی.درگیلرین یازیلارینی اوزو یازیب رسملرینی ده اوزو چکردی.درگیلری دوستاقدان دیشارییا گوندرن ایسه اونون زنجیرداشی و حبس یولداشی ایدی.
دوستاقدان قورتولدوقدان سونرا حیاتینی انسانلیق و باریشا حصر ائتدی.اوشاقلار و خانیملارین تعلیم-تربیه سینه چوخ اهمیت وئرن میرزه جبار عصرینین شرطلری و خطرلرینه باخمایاراق قیزلارا ائوده درس وئرردی.اونون ایلک اثرلری اوشاقلار ایچین یازدیغی "قیزیللی یاپراق" و "بایرامچیلیق" آدلی منظوم کتابلار اولموشدور.میرزه جبار عسگرزاده نین بو ایکی اثر 1290 نجی ایلده "عاجز" تخلصو ایله ایروان دا یاییلدی.همان ایلده معروف ملانصرالدین درگیسینده سیاسی-ساتیریک(فکاهی،طنز)یازیلار و شعرلر یازماغا باشلادی.1291 نجی ایلده ایروان دا "لک لک" {ایروان،1914،هفته لیک مضحکه لی مجموعه.ناشرلر و مدیرلر:م-میر فتح الله اوف،عسگرزاده(عاجز)}هفته لیگینی چیخاردی.
بیرینجی دونیا ساواشینین باشلانماسی ایله،ائرمنیلرین روسلار و اروپالیلارین تحریک و حمایه سی ایله مسلمان خالقا سالدیریب خالقی قتل عام ائتمه سی اوزوندن تورکیه یه گئتمگه مجبور قالدی.تورکیه نین ایغدیرIğdır شهرینده اونجه تحویلدار و سونرا والی(فرماندار)اولدو.بیر مدت سونرا قوزئی آذربایجانا دوندو و ایروان ولایتینین نوراشین شهرینده بیر مکتب قوردو.آمٌا گرگینلیکلر اوزوندن بو ایشی دوام ائده بیلمدی.گرگینلیک و چاتیشمالارین شد تلنمه سی ایله 1298 نجی ایلده عایله سی ایله بیرلیکده ایرانا کوچدو.آذربایجانین مرند شهرینین احمد یه مکتبینده بیراینجی صنف(کلاس) معلمی اولاراق ایشه باشلادی.ایراندا یازدیغی اثری"خرخر" آدی ایله یازیب اوگرنجیلری(شاگردلری) اوچون اجرا ائتدیگی بیر تئاتر اولموشدور.
1299 نجو ایلده قازاندیغی شهرتدن دولایی،آذربایجان معارف رئیسی دعوتی ایله تبریزه گئدیب یئنی اصول و اوزونون ابداع ائتدیگی یئنی یوللارلا تعلیم-تربیه ساحه سینده چالیشماسینا دوام ائتدی.
موسیقی ایله تانیش اولان حیات یولداشی و امکداشی صفیه خانیم میر بابایی نین یاردیمی ایله قیزلارا مخصوص صنفلرده درس وئرمکده ده باشاریلار قازاندی.بو دورده"جمعیت حمایت معلمین" و "جمعیت تئاتر"ی قوروب،"حیات معلمین" و "ائرکک خالا قیزی" آدلاری آلتیندا تنقیدی نمایشنامه لر یازدی.شمسی 1298 نجی ایلدن اعتبارن مسیحی میسیونرلر و دینی آزلیقلارین تهران دا اوشاق باغچالارینی قورماغا باشلادیقلاری معلومدور.اونجه 1303نجو ایلده تبریزین انجمن کوچه سینده ایرانین بیرینجی اوشاقلار باغچاسینی قوروب،اوزو ایچین باغچه بان آدینی سئچدی.شمسی 1305 نجو ایلده چئشیدلی مخالفتلره سینه گره ک اوشاقلار باغچاسینین یانیندا یئرلشن معروف انجمن عمارتینده ایرانین بیرینجی کارلار و لاللار مکتبینی قوران اولدو.پارلاق خدمتلرینه راغما 1306 نجی ایلده تبریزی ترک ائتمگه مجبور اولوب فارس ولایتی معارف رئسینین دعوتی ایله شیرازا گئتدی.شیرازدا پداگوژی،ادبیات و تئاتر فعالیتلرینی دوام ائتدی.1311 ده تهرانا گلیب 1312 ده "دبستان کرولالها" نی قوروب عمرونون سونونا دک اوشاقلار و کار و لاللار تعلیم-تربیه سی اوغروندا چالیشمالاری کناریندا،ادبیات ،اینجه صنعت و تئاتر ساحه لرینده چالیشدی.تئاتر،شعر و اوشاق ناغیل و حکایه لری موضوعلاریندا 9 جلد فارسجا اثری نشر ائدیلمیشدیر.پداگوژی و کار و لاللار تعلیم-تربیه سینه دایر ایسه 13 اثری نشر ائدیلمیشدیر.
تورکجه اثرلری 12 جلددیر.او جمله دن"رباعیات آذری خیام" آدی ایله یاییلان خیام رباعیلرینین تورکجه ترجمه سی.1337 ده باسیلان"باغچه بان رباعیلری(رباعیات باغچه بان)" اونون حیات فلسفه سی و دوشونجه طرزینی ایفاده ائدیر.1345 ین آذر آیینین 4ونده تهراندا یاشار کن دونیاسینی دگیشمیشدیر.مزاری شهر ری ده ابن بابویه مزار لیغیندادیر.الله رحمت ائله سین.رحمتلیک باغچه بانین شهریارین حیدر باباسینا یازدیغی نظیره دن پارچالر:
علیکم السلام شهریار آغا!
چوخ چوخداندی قاچمیشدین بیزدن اوزاغا
آیاق باسمازدین بیزیم قوناغا 
جوانلیق دوریندن بو چاغادان(؟)             
سن هئچ بیزدن یاد ائتمزدین
نه اولدو آی اوغول سن بیردن بیره
اونوتدوغون ائلی سالدین خاطره؟
چاغلایان سولارا،اسن یئللره
بو قوجا حیدره ائیله دین سلام؟
لطفون آرتیق اولسون علیکم السلام
نه قدر دادلی ایمیش سنین بو دیلین
ائشیدن کیمی بو سسینی ائلین
قوجا،جوان،اوشاق،قیز گلین
سنی دینله مگه قاچدیلار چوله
آنام قوربان اولسون بو شیرین دیله
فارس قیزلار آزدیرمیشدی عملین؟
کی فارسجایدی بوتون شعرین غزلین؟
حیدر بابا یوردوندا بیر گون گوزلین
عشقینه بیر قلم قویمازدین بئله   
فارسیجا یازماقدان دویمازدین بئله
تهران گوزللری یولونو کج ائتدی
کونلونو آپاریب سنی گیج ائتدی 
دی گوروم یا فلک سنله لج ائتدی
دونگه وارمیش دونوم وارمیش بیلمه دین
آیرلیق اولوم وارمیش بیلمه دین
ایندی بیزی تازه گلیب تاپیرسان
کونلوموزه کوزلر قویوب یاخیرسان
حسرت ایله کئچنلره باخیرسان
گورورسن کی سولار آخیب گئدرمیش
دوغولان قوجالیب اولوب ایتیرمیش
چوخدا وئرمه،سیخینتی اوز گونلومه
مهربان دیر هر آتا اوز اوغلونا
قاییتمیسان ایندی کی سن یولونا
بویور گلین گوز اوستونده یئرین وار
ائلین سنی سئوینج ایله قارشیلار
سلام ائیلر بوتون ائلمیز سنه
باغچامیز،باغیمیز،گولوموز سنه
اوزون مدت سوسان دیلیمیز سنه
دی گورک دئمه لی داها نه یین وار؟
افسوس کی سن گئج دیل آچدین شهریار
کیچیک اوشاق تزه دیله گلنده
آیری بیر دادلیلیق اولار دیلینده
لذتی وار آغلایاندا گولنده
ایندی کی دیل آچدین سوسما،آغلا،گول
یامان سویله یاخشی سویله داغلا گول