Sunday, February 21, 2010

ریشه شناسی نام چند محله ی تاریخی اورمو










اورمو ديار باستاني با تاك هاي انگور و باغات ميوهايي كه ياد بهشت برين را در ذهن متجسم مينمايند در كنار درياچه ايي(اورمو گولو) كه همچون گوهري بر تارك منطقه مي درخشد با مردماني غيور و آگاه و مهربان با تاريخي هزاران ساله كه نسل مردمانش را به قدمت ((گؤي تپه))، ((تام تاما))، ((زرتشت)) و ... مي رساند بحق پايتخت تاريخي آزربايجان است كه مهد تمدنهاي باستاني بزرگي همچون آراتتاها، مانناها، هوريها، اورارتوها و ... بوده است كه در بطن تاريخ گاه صفحاتش از تمدن آفريني و مدنيت مردمانش پرغرور و در مقطعي با نواهاي روح انگيز و بي بديل ((صفي الدين اورموي)) و عرفان ((حسام الدين چلبي اورموي)) و اشعار دل انگيز ((حيران خانيم)) و دلاورمرداني نظير ((عسگر خان)) و ((كاظم خان)) موجبات افتخار امروز ماست و البته گاه از سختي هايي كه نارفيقان و دشمنان و متجاوزان بر هيبتش وارد ساخته اند مويه هاي دردناكي دارد كه تن و روح هر وارسته ايي را بدرد مي آورد. اما آنچه كه موضوع مطلب جاريست، نگاهي بر اسامي برخي مناطق و محلات اورمو است كه در ذيل به ريشه نامگذاري آنها اشاره مي شود:
گؤل اوستو: اين ميدان چند سال قبل به نام ميدان امام حسين (ع) تغيير يافته است. در زمان قديم در آن منطقه چشمه هاي بزرگي بودند كه بدين سبب نام گؤل اوستو را بدان داده بودند كه آن چشمه ها آب آشاميدني نواحي زيادي از شهر را تامين ميكردند.
نوو گئچر: اين قسمت از شهر اكنون پنجراه ناميده ميشود. نوو گئچر در امتداد گؤل اوستو قرار دارد كه از دو كلمه تركي "نوو" به معناي محل تقسيم و انتقال آب (ناودان كه در پشت بام ساختمانهاست از همين ريشه است) و "گئچر" به معناي محل عبور، است تشكيل شده است. آب شهر از گؤل اوستو به نوو گئچر سرازير شده و از آنجا به مناطق مختلف شهر منتقل ميشد كه بدين سبب نام نوو گئچر را به اين منطقه داده اند.
عسگرخان: اين منطقه قديمي شهر كه يكي از دروازه هاي 8 گانه اورمو بوده است با نام يكي از سرداران رشيد و وطن پرست طايفه بزرگ افشار بنام ((عسگرخان)) كه اولين سفير ايران در فرانسه بوده است نامگذاري شده كه خوشبختانه تاكنون نيزنام اصلي خود را حفظ كرده است. در سال 1218 ه.ق عسگرخان فرمانده لشگر اورمو بود كه در جنگ با روسها در ايروان، باكو، گنجه و نخجوان طايفه افشار و دلاوران اورميه ايي به سركردگي عسگرخان رشادتهاي زيادي از خود نشان دادند و سپس نيز در همين دروازه عسگرخان در مقابل مهاجمان و ياغيان تالانگر كه از عشاير كرد بودند شهر را حفظ كردند. عسگرخان در 8رجب 1249 ه.ق وفات كردند.
چالا باشي: اين منطقه از شهر اكنون به چهاربخش تغيير نام يافته است كه از دو كلمه تركي "چالا" به معناي "گودي و چاله" و "باشي" به معناي "سر" تشكيل شده است. در زمان جنگهاي عثماني و صفويه مردم و لشگريان در اين منطقه از شهر كه مسير حمله عثماني به اورمو بود با حفر چاله و خندقهايي اقدام به دفاع از شهر كرده اند كه به همين جهت اين منطقه با عنوان چالا باشي خوانده مي شد. 
جارچي باشي: اين منطقه از شهر كه در قديم محل استقرار و مكان اصلي اطلاع رساني جارچيان شهر بود كه در مواقع لزوم با دستوراتي كه دريافت ميكردند مسائل مختلف و مهم را بوسيله جار كشيدن در كوي و برزن به اطلاع مردم ميرساندند كه به همين جهت اين محله كه اكنون در خيابان شهيد باكري قرار گرفته است جارچي باشي ناميده شده است.
وكيل باشي: اين محله نيز در خيابان شهيد باكري قرار گرفته كه محل سكونت وكلا و داروغه و قاضي شهر بوده است. 
شيخ تپه: يكي از مناطق زيبا و اصلي شهر بصورت تپه ايي بزرگ است كه پارك جنگلي نيز در اين منطقه قرار دارد. در سال 1297 ه.ق شيخ عبيدالله شمزيناني از رهبران فرقه نقشبنديه كه كرد زبان بود از تركيه به خاك غرب آزربايجان و اورمو حمله نمود و غارتگريها و جنايات و قتل عامهاي فجيع و دهشت باري در اورمو، سلماس، سويوق بولاق (مهاباد) و قوشاچاي (مياندوآب) انجام داد كه تاريخ از بازگويي آنها شرمسار و دردآلود ميباشد. شيخ عبيدالله در تپه هاي منطقه ايي كه اكنون شيخ تپه ناميده ميشود شهر را مورد هدف قرار ميداد و در اين منطقه از شهر نيز ساكن بوده است كه از آن تاريخ تاكنون آن منطقه را شيخ تپه ناميده اند. 
عرشلو: این منطقه که با بافتی روستایی در بافت جدید شهر در مابین خیابانهای البرز، میثم و فرهنگیان قرار دارد نام یکی از طایفه های قدیمی تورکهاست. "عره ش" در ترکی به معنای واحد طول(از مرفق الی نوک انگشتان) بکار میرود.
دوققوز پله: يخچال دوققوز پله در محله اي قديمي به عسگرخان و در كنار نهر كوچكي به نام ((دره چاي)) در شهر اورمو قرار دارد که البته محله ایی نیز به همین نام در آن نقطه از شهر موجود است. دوققوز در تركي به معناي نه (9) مي باشد که عدد 9 در ترکی جزو اعداد مقدس و معنی دار است که در بسیاری از آثار باستانی آزربایجان به عدد 9 برمی خوریم. تا قبل ازگسترش شهر به صورت فعلي، اهالي اورمو از اين یحچال بعنوان محل نگهداری يخ استفاده مي كردند و نيز مراسم چهارشنبه سوري را در كنار حوضچه اي كه آب نهر به آن مي ريخت و فاصله اش با يخچال حدود چهل متراست برگزار مي گردید. با توجه به شكل ساختمان و نقشه اي يخچال ،به نظر مي رسد اين بنا به دوره قاجار تعلق دارد. بنا و سقف آن از سنگ و آجر است. اين يخچال هنوز سالم باقي مانده و صدماتي به آن وارد نشده است. علاوه بر محلات فوق الذکر میتوان به محلاتی نطیر "یئددی درمان" ، "بدن دیبی" ، "آغداش" ، "توپراق قالا" ، "داش مچید" و ... اشاره کرد. اهمیت شناختن نامهای اصیل این مناطق در راستای تعریف هویت اصیل اورمیه است که در طول صده معاصر دردهای زیادی را از جانب متجاوزان و مهاجران بر خود دیده است. بنظر میرسد تهیه نقشه های فرهنگی اصیل در مناطق غربی آزربایجان کار ضروری و مهمی است که باید به سرعت از سوی مسئولان و مقامات مسئول و نیز دلسوزان فرهنگ آزربایجان صورت پذیرد.
رضا داغستاني:
ايضاح:بوردا ايشاره اولونان عسگرخان كي بو آددا بير دروازا اورمودا وار اونجه هيندو دروازاسي و او محله هيندو محله سي آدلانيرميش كي عسگرخان افشارين شهادتيندن سونرا عسگرخان آدلانير و اوشهيد اورمونون قوچ قبير صانديقيندا ياتيب. آمما ايرانين بيرينجي سفيري فيرانسادا ،عسگرخان عبدالمالكي گينه افشار طايفاسينداندي و جنرال مسچيدينين شبيستانيندا دفن اولوبدور كي گرك بير بيرلريله قاريشيلماسينلار
اومود اورمولو: به نظر بنده ریشه شناسی چند نامی که در نوشته ذکر شده به تحقیق بیشتر نیاز دارد.
نوشته حاضر جهت آشنائی نسبی به خوانندگان عرضه میشود.
http://www. sulduzxeber.blogfa.com

Tuesday, February 9, 2010

اورمو گؤلونه














بیر  داملا  گؤز  یاشین ،خلت  ائیلیین

سیز  الله  سو-سوزدو ، اورمو  گؤلونه

او  قدر  سو-سوزدو ، قلبی  یانیری

بیر  اویوج  سو  تؤکون ، اورمو  گؤلونه

بو  گؤلون  آغری‌سی ، دونیا  بویونجا

یئر-گؤی  اونودوبدو  اونو  دویونجا

قانیمیز  قوروسون ! گؤل  قورویونجا

گلین  بیز  سو  تؤکک ، اورمو  گؤلونه

 آغلایاق  هدیه  ائدک  گؤز  یاش‌لارینی

بلکه  جان  وئرک  بیز ، اورمو  گؤلونه

اوریین  یانماییر ! آغلییا  بیلمیرسن !

قان  وئرک  داماردان ، اورمو  گؤلونه

 بو  گؤلون  قازلاری  هایانا  گئتدی ؟

یام  یاشیل  یازلاری  هایانا  گئتدی ؟

کئیفی‌نین  سازلاری  هایانا  گئتدی ؟

سو  وئرک  سازلانسین  اورمو  گؤلونه

 بیگانه  باخا‌جاق ، اؤگئی  بو  گؤله

یانماسا  دوغما  اؤزو ، اورمو  گؤلونه

هارداسان  سن  ائی ، گؤلون  صاحبی ؟

بیگانه  خور  باخار  اورمو  گؤلونه

 گلین  آغلارکن ، بیز  هدیه  ائدک

بو  قان‌لی  گؤز  یاشین ، اورمو  گؤلونه

تحقیر  بسدی ، گلین  گلین  آماندی

خار  اولماق  ایستمه ، اورمو  گؤلونه

بیلمدیم  هانسی  اللر ! چای‌لاری  کسدی

گوناه  بس  نه یمیش ، اورمو  گؤلونه

بولاق‌لار  گورودو ، نه  بره  بسدی ؟

میناس  داغی  آغلار ، اورمو  گؤلونه 

بو  شاه  رئژیمی‌نین ، شاه  پیلانیدی

باغلاسین  یول‌لاری ، اورمو  گؤلونه

بیر  جاللاد  رئژیمین ، کوبرا  ایلانیدی

زهرین  جالاسین ، اورمو  گؤلونه

یئزید  ایمام‌لاری ، سو-سوز  اؤلدوردو

باخین  سو-سوز  اؤلور ، اورمو  گؤلونه

اگر  موسلمان‌سیز ؟ روا  گؤرمیین

بیر  ایچیم  سو  وئرین ، اورمو  گؤلونه
قایناق: اویرنجی سایتی

Tuesday, February 2, 2010

سرود مدارس ترك اورميه در ٩٢ سال پيش و يادي از حاجي ميرزا فضل الله مجتهد اورمولو














مئهران باهارلي-٢٠٠٢ بازنويسي شده ٢٠١٠ 
سؤزوموز 
در اين نوشته به كوتاهي به حاجي ميرزا فضل الله مجتهد، يكي از برجسته ترين خادمان فرهنگ ترك و پيشگامان نهضت تعليم و تعلم به زبان ملي تركي و مدرنيته آزربايجان و ايران پرداخته ام. حاجي ميرزا فضل الله مجتهد، از عالي رتبه ترين روحانيون شهر اورميه آزربايجان در دو دهه نخستين قرن بيستم است. وي كه بيش از بيست سال در عتبات عاليات كشور عراق به تحصيل و تدريس علوم ديني اشتغال داشت، پس از نيل به درجه اجتهاد به اورميه شهر زادگاه خويش بازگشت. حاجي ميرزا فضل الله مجتهد در سالهاي جنگ جهاني اول در همگامي با حركت اتحاد اسلام بر عليه نيروهاي اشغالگر روسيه تزاري (كه در ضمن آزربايجان شمالي را نيز تحت اشغال داشت) اعلان جهاد نمود. وي در سال ١٩٢٠ در اورميه فوت كرد. 
از تاريخي ترين اقدامات حاجي ميرزا فضل الله مجتهدي، تاسيس مدرسه اي در اورميه به نام "مدرسه صلاحيه" ويا "خئيير يوردو" به منظور تدريس زبان تركي است. اين اقدام، نقطه عطفي نه تنها در تاريخ تدريس زبان تركي در آزربايجان جنوبي، بلكه در تاريخ فرهنگ ترك و روند ملت شوندگي خلق ترك است. او خود سمت مديرْيت اين مدرسه را كه جزء اولين مدارس تاسيس شده به سبك مدرن در آزربايجان جنوبي و ايران نيز ميباشد، بر عهده داشت. در مدرسه خئيير يوردو زبان تدريس و همه مفردات به تركي بود. زبان فارسي نيز هر روز به مدت يك ساعت به مثابه زباني خارجي به علاقه مندان تدريس ميشد. مدرسين مدرسه را عمدتا روشنفكران و افسران ترك بومي و نيروهاي آزاديبخش عثماني تشكيل ميدادند. منابع تاريخي ذكر مي كنند كه كلاسهاي مدرسه "خئيير يوردو" در مدت بسيار كوتاهي از كودكان و جوانان شهر كه مشتاق سواد آموزي به زبان مادري خود تركي و تشنه يادگيري فرهنگ ملي خويش بودند پر گشته بود.
يكي ديگر از موضعگيريهاي تابوشكنانه حاجي ميرزا فضل الله مجتهد كه نام وي را در تاريخ فرهنگ و زبان ترك و آزربايجان ماندگار كرده است، فتواي وي در مورد جواز تغيير الفبا و خط عربي و كاربرد الفباي لاتين (براي زبان تركي) به جاي آن است. حكم تاريخي اين مقام ديني برجسته شيعي به جواز خط لاتين براي زبان تركي امروز نيز براي تركهاي مقيد به فتاواي مقامات ديني داراي اهميت مي باشد. در زير فتواي اين روحاني بلند پايه ترك آزربايجاني مدرنيست و آينده نگر آمده است: 
فتواي ميرزا فضل الله مجتهد اورميه اي (جريده اختر، سال ١٢٩٧، شماره ٢٢): 
"تغيير در خط كتب يا اختيار خطي جديدي مطلق جايز است بلا اشكال. بلكه هر گاه موجب تسهيل تعليم و تعلم و تصحيح قرائت بشود راجح خواهد بود. اگر كسي توهم بكند كه اين تغيير تشبه به اهل خارجه است و جائز نيست، اين توهم ضعيف است كه اينگونه تشبيهات حرام نيست و الا استعمال سماور بايد جائز نباشد." 
امروز پس از گذشت ٩٢ سال از گشايش مدرسه تركي خئيير يورد، تركهاي آزربايجان جنوبي و ديگر نقاط ايران، در راستاي سياستهاي فارسگرايانه و انكار و امحاء زبان و هويت تركي و حقوق زباني و ملي ملت ترك ساكن در ايران توسط دولت اين كشور، از كاربرد آزادانه زبان ملي خود در نظام آموزشي، عرصه هاي گوناگون حيات اجتماعي و فعاليتهاي دولتي بالكل محروم گشته اند و فرهنگ و هويت خلق ترك ساكن در ايران در نتيجه اقدامات سيستماتيك رسمي حاكميت فارس و غيررسمي جامعه فارسي در آستانه نابودي كامل قرار گرفته است. ايدئولوژي دولتي به تلاشي بسيار گسترده براي باز نويسي تاريخ ايران و زدودن حافظه تاريخي ملت ترك بويژه در دو عرصه سابقه رسميت زبان تركي و تعليم و تعلم به زبان تركي در آزربايجان جنوبي و ديگر مناطق ملي ترك نشين دست يازيده است. زيرا خود بخوبي مي داند آنچه كه ملت ترك ساكن در ايران، در آزربايجان جنوبي و خراسان و جنوب و مركز ايران خواهان آن است، نه چيزي نو و وارداتي، بلكه آنچيزي است كه قبل از پياده شدن طرح استعماري و وارداتي فارس-آرياسازي فعلي به طور طبيعي از بطن تاريخ و جامعه ايراني برخاسته و در جريان بوده است، يعني: برابري و تساوي مطلق ملل ساكن در ايران و زبان و فرهنگها و حقوقشان، طرد نژادپرستي آريايي و قوميت گرايي برتري طلب فارسي. 
در يك صد سال گذشته استعمار روس (آزه ربايجانچيليق) و فارس (ايرانچيليق)، هر كدام در جهت مصالح و نيات خود، به بازنويسي تاريخ معاصر آزربايجان جنوبي پرداخته اند و من جمله شماري از رهبران و شخصيتهاي ضد ترك و فارسگراي مرتجع جنبشهاي آزاديخواهانه اما غيرملي مشروطيت آزربايجان و آزادستان را به سيماهاي تاريخي و حتي قهرمانان ملي آزربايجان تبديل كرده اند. اين دو سياست استعماري، در عين حال به حذف شخصيتهاي حقيقتا ملي، متجدد، مترقي و ترك گراي اين دوره مانند ميرزا فضل الله مجتهد اورميه اي و تقي رفعت و همچنين لجن مالي سياستهاي بسيار مثبت عثماني و اتحاد اسلام در قبال تركان ايران و آزربايجان جنوبي در اين دوره دست زده اند. اما واقعيت آن است كه شخصيتهاي ترك گراي مذكور و سياستهاي عثماني در آن دوره و بويژه حركت اتحاد اسلام از جمله با اقداماتي مانند گسترش تركي نويسي، تاسيس مدارس تركي زبان، تشويق به گذار به الفباي لاتيني تركي و طراحي پرچم براي آزربايجان جنوبي، سازماندهي مقاومت مردمي ترك در برابر متجاوزين ارمني-آسوري در مناطق غربي آزربايجان جنوبي، آزادسازي برخي شهرهاي اشغال شده توسط آنها، .... نقش عظيمي در خودآگاهي ملي تركان آزربايجان جنوبي و روند ملت شوندگي آنها در اوائل قرن بيستم داشته است. 
با اين وصف، شايسته است كه حاجي فضل الله مجتهد، اين خادم انساندوست و وطنپرور، فقيه عاليقدر، مدرنيست و فرهنگ دوست ترك آزربايجاني و آرمانهايش به نيكي ياد شود و جايگاه شايسته خود را در تاريخ سياسي آزربايجان جنوبي و فرهنگ ترك باز يابد. بسيار بجا خواهد بود اگر روز مبارك تاسيس مدرسه ترك در اورميه در ٩٢ سال پيش نيز، نه تنها فقط در اين شهر، بلكه در سراسر آزربايجان جنوبي و كل ايران به عنوان "روز ملي مدارس ترك" همه ساله گرامي داشته شود. 
در زير بخشي از مارش و سرودي را كه ٩٢ سال پيش كودكان و جوانان ترك در مدرسه خئيير يوردوي اورميه آزربايجان ميخواندند تقديم ميشود. سخنان اين مارش، سروده شاعر برجسته ترك، محمدامين يورداقول (١٩٤٤-١٨٦٩) است: 
من بير تورك`ه مMәn bir Türkәm
اورمو-١٩١٨ دوغوش ايلي (١٢٩٦ گونه ش ايلي
)Urmu 1918 خئيير يوردو اوخولو-Xeyir Yurdu Oxulu
من بير تورك`ه م، دينيم جينسيم اولودورMәn bir Türkәm denim cinsim uludur
سينه م، اؤزوم آته ش ايله دولودورSinәm özüm atәş ilә doludur
اينسان اولان وطه نينين قولودورİnsan olan vәtәninin quludur
تورك ائولادي ائوده دورماز، گئده ره م!Türk evladı evdә durmaz gedәrәm
يارادانين كيتابيني قالديرتمامyaradanın kitabını qaldırtmam
وطه نيمين بايراغيني آلديرتمامVәtәnimin bayrağını aldırtmam
دوشمه نيمي، وطه نيمه سالديرتمامDüşmәnimi vәtәnimә saldırtmam
تانري ائوي ويران اولماز٬ گئده ره م!Tanrı evi viran qalmaz gedәrәm
بو تورپاقلار اجداديمين اوجاغيBu torpaqlar әcdadımın ocağı
ائويم٬ كؤيوم٬ هپ بو يوردون بوجاغيEvim köyüm hәp bu yurdun bucağı
ايشته وطه ن٬ ايشته تانري قوجاغيİştә vәtәn iştә Tanrı qucağı
آتا يوردون ائولاد پوزماز٬ گئده ره مAta yurdun evlad pozmaz gedәrәm
تانريم شاهيد٬ دوراجاغام سؤزومدهTanrım şâhid duracağam sözümdә
ميلله تيمين سئوگيله ري اؤزومدهMillәtimin sevgilәri özümdә
وطه نيمده ن باشقا شئي يوخ گؤزومدهVәtәnimdәn başqa şey yox gözümdә
يار ياتاغين دوشمه ن آلماز٬ گئده ره مYar yatağın düşmәn almaz gedәrәm
آغ كؤينه كله گؤز ياشيمي سيله ره مAğ köynәklә göz yaşımı silәrәm
قارا داشلا پيچاغيمي بيله ره مQara daşla piçağımı bilәrәm
وطه نيمچون اوجاليقلار ديله ره مVәtәnimçün ucalıqlar dilәrәm
بو دونيادا كيمسه قالماز٬ گئده ره مBu dünyada kimsә qalmaz gedәrәm
ترجمه فارسي:
من ترك هستم، دين و جنسم والاست
سينه ام، درونم از آتش انباشته است.
آنكه انسان است، بنده وطن خويش است، 
فرزندان ترك، در خانه نمي نشينند، به پيش
!
كتاب آفريدگار را هرگز به كسي نمي دهم
اجازه نميدهم كه كسي پرچم وطنم را برداشته و بيافكند،
هيچگاه به دشمن مجال هجوم به ميهنم را نميدهم. 
خانه پروردگار ويران نميشود، به پيش! 
اين خاك، جايگاه مقدس اجداد من است
خانه و روستاي من همه در گوشه و كنار اين سرزمين است
وطن، آغوش پروردگار است
فرزندان، سرزمين پدري را اهمال نمي كنند، به پيش
!
خداوند شاهد است، بر سر سخن خود خواهم ايستاد
عشق ملتم در درونم است
به جز وطنم به چيزي نمي انديشم
بستر يار جاي دشمن نيست، به پيش! 
با پيراهن سفيد اشك چشمانم را پاك مي كنم
با سنگ سياه چاقوي خود را تيز مي كنم
و براي وطن خود سربلندي آرزو مي كنم
كسي در اين دنيا باقي نيست، به پيش!